:: کاروان اشک ::

تقدیم به پیشگاه مقدس حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُـومَهُ الْمَغْصُـوبَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُـورَهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَـاطِمَهُ بِنْتَ رَسُـولِ اللَّهِ.


:: کاروان اشک ::

با کــــاروان اشــک تو از راه می رسی
با غم‌های بی‌شمار تو از راه می‌رسی
خـم گـشـت گر کـمرت زیــنب الصبـــور
با یـک دل شکسته تـو از راه می رسی
راهی پر از فراز و نشیب‌های بی گمان
با اشـک و آه و نالـه تو از راه می رسی
***
السلام علیک یا زینب الصبور
***
کُلُّنا عَبّاسٌ لِزِِّینَب...

شـــاعـرانه خودم...

*************************************************************************************************************

شوق پرواز

شوق پرواز بسوی حرم یار خوش است

دیدن صحن و سرای حرم یار خوش است

باز هم این دل بشکسته ی من می داند

باز هم این دل من شوق تکامل دارد

بارها منتظر لحظه ی نابی هستم

که همه خلق جهان آرزوی او دارند

لحظه ای چشم گذارم بروی چشمم

رو به رویم حرم و سعی و صفا می بینم

حرمی کز پی نورش هزاران خورشید

به طواف حرم حضرت ارباب آیند

_________________________________

کاروان نیزه

با کاروان نیزه تو از راه می رسی

با غم های بی شمار تو از راه می رسی

خم گشت گر کمرت زینب الصبور

با یک دل شکسته تو از راه می رسی

راهی پر از فراز و نشیب های بی گمان

با اشک و آه و ناله تو از راه می رسی

ادامه دارد...

________________________________

دیار خراسانی

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

گم گشته ی دیار خراسانی تو ام

دل تنگ آن صفای خراسانی تو ام

_______________________________

ان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ور خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت


تصاویـر هفته